متن شعر کوتاه برای بیو + گلچین اشعار تک بیتی

خانه    متن  ›  متن شعر

متن شعرهای معروف و کوتاه به همراه عکس نوشته

متن شعر کوتاه برای بیو اینستا گلچینی از اشعار زیبا، عاشقانه، غمگین و… میباشد که به صورت تک بیتی از شاعران معروف فارسی است که در این صفحه از پیکوپیکس میتوانید آن ها را بخوانید.

متن شعر کوتاه برای بیو

این برگه از ویژگی های منحصر به فردی تشکیل شده است؛

در بین اشعار، برای زیبایی بیشتر و همچنین خوانایی راحت تر شما دوستان، عکس نوشته های شعرِ زیبایی قرار داده شده است که از این عکس نوشته ها نیز میتوانید برای عکس پروفایل، استوری و پست استفاده نمایید.

شعرها همونطور که مشاهده خواهید کرد با فونت زیبای نستعلیق برای شما به نمایش در اومده که زیبای اشعار رو دو چندان میکنه.

علاوه بر خواندن و لذت بردن از این اشعار میتونید از اشعار کوتاه معروف برای بیو و استوری استفاده نمایید.

همچنین میتوانید صفحه عکس نوشته شعر picopics را هم مشاهده نمایید.

دوستان عزیز اگر متن یا جمله‌ای زیبا در ارتباط با این صفحه دارید میتونید اون رو با دیگران، در قسمت دیدگاه‌های انتهای صفحه به اشتراک بگذارید

اشعار تک بیتی زیبا

 

🪔 شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

(حافظ)

 

🪔 هزار نامه گشودم ز ناله لیک چه سود
کسی ندید که من قاصد چه پیغامم

(بیدل دهلوی)

 

🪔 صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم…

(وحشی بافقی)

 

🪔 دل داده‌ام بر باد، بر هر چه باداباد
مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد

(قیصر امین پور)

 

🪔 گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

(سعدی)

 

🪔 اين درختانند همچون خاكيان
دستها بر كرده سوى آسمان
با زبانِ سبز و با دستِ دراز
از ضميرِ خاك، مى گويند راز

(مولانا)

 

شعر تک بیتی برای بیوشعر با فونت زیبا برای بیو

 

🪔 در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را…

(حافظ)

 

🪔 گرچه او هرگز نمی‌گیرد زِ حال ما خبر

درد او هرشب خبر گیرد زِ سر تا پای ما

(صائب تبریزی)

 

🪔 اسرار غمش گفتم در سینه نگه دارم

رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن‌ها

(مولانا)

 

🪔 ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق

آخر بقصد خویش چرا می‌کنی شتاب

(خواجوی کرمانی)

 

🪔 چشم انتظار حادثه‌ای ناگهان مباش

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر

(فاضل نظری)

 

🪔 من کور شدم، پیرهنش را نفرستاد

یک‌بار نشد گریه اثر داشته باشد…!

(حسین دهلوی)

 

🪔 تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی

یک عمر قناعت نتوان کرد الهی…

(شهریار)

 

🪔 سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق…

(مولانا)

 

عکس نوشته شعر زیبا از فاضل نظریمتن شعر کوتاه تلخ عاشقانه

 

🪔 بی‌‌قرار توام و در دل تنگم گِله‌هاست

آه! بی‌تاب‌شدن عادت کم‌حوصله‌هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

(فاضل نظری)

 

🪔 به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی

چه غم‌ست عاشقان را که جهان بقا ندارد

(مولانا)

 

🪔 تنها به من بیاندیش

من در رویای تو شعر خواهم گفت

شعری درباره

چشم‌هایت و دلتنگی…

(جبران خليل جبران)

 

🪔 سعدی چو جورش می‌بری، نزدیک او دیگر مرو

ای بی‌بصر من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

(سعدی)

 

🪔 وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم

بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

(مولانا)

 

🪔 عاقلان نقطه پرگار وجودند، ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

(حافظ)

 

🪔 صبح زد از خنده‌رویی غوطه در خون شفق

تا چه گل‌ها بشکفد از چهره‌ خندان تو را

(صائب تبریزی)

 

🪔 من بی‌دل و دل داده در راه تو افتاده

والله که نمی‌دانم جای دگر افتادن

(مولانا)

 

شعر چه فتنه بود که حسن تومتن شعر با فونت نستعلیق

 

🪔 محو توام

چنانکه ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

(قیصر امین پور)

 

🪔 چه جای غم

که تو شادی و غم گرفته مرا

که هرکه را به طریقی شراب می‌گیرد

(علی مقیمی)

 

🪔 فریاد که یک عمر غبار نفس ما

زد بال و ندانست که پرواز کجایی‌ست

(بیدل دهلوی)

 

🪔 گهی بر درد بی‌درمان بگریم

گهی بر حال بی‌سامان بخندم

(سعدی)

 

🪔 تا تو مراد من دهی

کشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسی

من به خدا رسیده‌ام

(رهی معیری)

 

شعر عاقلان نقطه پرگار وجودنداشعار کوتاه حافظ

 

🪔 تنها به من بیاندیش

من در رویای تو شعر خواهم گفت

شعری درباره

چشم‌هایت و دلتنگی

(جبران خليل جبران)

 

🪔 عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی

به زیر هر خم مویت دلی پراکنده است

(سعدی)

 

🪔 آن یار طلب کن که تو را باشد و بس

معشوقه‌ی صدهزار کس را چه کنی؟!

(ابوسعید ابوالخیر)

 

🪔 ناگزیر از سفرم

بی‌سروسامان چون «باد»

به «گرفتارِ رهایی» نتوان گفت آزاد

(فاضل نظری)

 

🪔 حال من زلفِ تو تقریر کند موی به موی

ورنه مجموع کجا حال پریشان داند

(خواجوی کرمانی)

 

شعر وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویماشعار کوتاه مولانا

 

🪔 نیست کند هست کند

بی‌دل و بی‌دست کند

باده دهد مست کند

ساقی خمار مرا

(مولانا)

 

🪔 چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت

(سعدی)

 

🪔 زِ نام من، به غلط هم دهن نسازد تلخ

همان که یاد لبش نقل محفل است مرا

(صائب تبریزی)

 

🪔 دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

(سعدی)

 

🪔 ﻣﺪﺍﻣﻢ ﻣﺴﺖ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﺩ ﻧﺴﯿﻢ ﺟﻌﺪ ﮔﯿﺴﻮﯾﺖ

ﺧﺮﺍﺑﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﻡ ﻓﺮﯾﺐ ﭼﺸﻢ ﺟﺎﺩﻭﯾﺖ

(حافظ)

 

شعر ناگزیر از سفرم بی سر و سامان چون بادمتن شعر با فونت زیبا

 

🪔 شکر خوش‌ست ولیکن حلاوتش تو ندانی

من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم

(سعدی)

 

🪔 گر لب از اظهار بندی اشک مژگان می‌درد

تا کجا باید نهفت این ناله مضمون احتیاج

(بیدل دهلوی)

 

🪔 مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است

که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می‌دانم

(مولانا)

 

🪔 به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت

که لبت حیات ما بود و نداشت دوامی

(حافظ)

 

🪔 فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست

دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

(حافظ)

 

شعر آن یار طلب کن که تو را باشد و بسمتن شعر کوتاه و جذاب

 

🪔 نیست در دیده‌ی ما منزلتی دنیا را

ما نبینیم کسی را که نبیند ما را

(صائب تبریزی)

 

🪔 اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

(سعدی)

 

🪔 خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

(مولانا)

 

🪔 بعد از این رحم مکن بر دل دیوانه‌ی ما

بفرست آنچه غمت هست به غمخانه‌ی ما

(عماد خراسانی)

 

🪔 راحت طلبيدم ز جهان، ديده بپوشيد!

غم خواستم از دهر به خروار فرستاد

(طالب آملى)

 

شعر عاشقانه غمگینمتن شعر غمگین

 

🪔 در این دریا چه می‌جویند ماهی‌های سرگردان

مرا آزاد می‌خواهی به تنگ خویش برگردان

(فاضل نظری)

 

🪔 تو در ضمیر منی

چگونه از تو گریزم که ناگزیر منی

تمام هستیم از توست سرفرازی نیز

مرا ز هر دو جهان، جمله بی نیازی نیز

به روز حادثه تنها تو دستگیر منی

(حمید مصدق)

 

🪔 ما پراکندگان مجموعیم

یار ما غایب است و در نظر است

(سعدی)

 

🪔 جنت مرا بی‌روی او هم دوزخ‌ست و هم عدو

من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا

(مولانا)

 

🪔 زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم

طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

(حافظ)

 

شعر زیبایی از دلتنگیشعر مفهومی

 

🪔 محو توام

چنانکه ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

(قیصر امین پور)

 

🪔 به ناامیدی از این در مرو بزن فالی

بود که قرعه دولت به نام ما افتد

(حافظ)

 

🪔 وصالِ او زِ عمر جاودان بِه

خداوندا مرا آن دِه که آن بِه

(حافظ)

 

🪔 نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم

گویمش این چنین بکن صورت قوس و مشتری

(سعدی)

 

🪔 مرا تا دل بود، دلبر تو باشی

ز جان بگذر که جان پرور تو باشی

(نظامی)

 

شعر زیبای سعدی محرم ندانستن کسیاشعار سعدی

 

🪔 چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری

‏برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را

(سعدی)

 

🪔 غم بی‌حاصلی زین‌ گفت‌وگوها کم نمی‌گردد

عبارت باید انشا کرد و پیدا نیست مضمونی

(بیدل دهلوی)

 

🪔 گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

(حافظ)

 

🪔 اگرچه می‌گذریم از کنار هم آرام

شما زِ من متنفر، من از شما بیزار

(فاضل نظری)

 

🪔 شکستن دل

به شکستن استخوان دنده می‌ماند

از بیرون همه چیز رو به راه است

اما هرنفسی که می‌کشی

دردی‌ست که می‌کشی

(گرک برنت)

 

شعر زیبایی از خیاممتن شعر رباعی زیبا از خیام

 

🪔 صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی

این هم که جوابی ننویسند، جوابی‌ست!

(راغب تبریزی)

 

🪔 آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم

سیر نمی‌شود نظر بس که لطیف منظری

(سعدی)

 

🪔 روی ماندن هیچ‌کسی شرط‌بندی نکن!

نصیحتی‌ست از کسی که شرطش را باخته

(محمود درویش)

 

🪔 از شوقِ آن بر و دوش روزی بغل گشودم

آغوش من چو محراب‌، دیگر به هم نیامد

(صائب تبريزی)

 

🪔 من این مراد ببینم به خود که نیم‌شبی

به جای اشک روان در کنار من باشی؟

(حافظ)

 

شعر زیبای عاشقانه از حافظمتن شعر معروف حافظ

 

🪔 ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

(صائب تبریزی)

 

🪔 همه راه‌ها ‏به تو ختم می‌شوند

‏حتی آن‌ها که ‏برای از یاد بردنت ‏طی کرده‌ام

(محمود درویش)

 

🪔 می‌ترسم

به آن که دوست می‌دارم

بگویم دوستت دارم!

بی تردید

شراب

که از سبو سرازیر شود

اندکی از آن کاسته می‌شود

(نزار قبانی)

 

🪔 ای یار ناگزیر که دل در هوای توست

جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

(سعدی)

 

🪔 باید که جمله جان شوی

تا لایق جانان شوی

(مولانا)

 

شعر زیبایی از رودکیشعر زیبا از رودکی

 

🪔 با خيالت خواب در چشمم نمى‌گيرد قرار

خواب مى‌داند كه راهِ سيل، جاىِ خواب نيست

(سلمان ساوجی)

 

🪔 دلخوش نشسته‌ام که تو شاید گذر کنی

لعنت به شایدی که مهیا نمی‌شود

(شمس لنگرودی)

 

🪔 رج به رج هر بیت را از روی چشمت ساختم

شعـرهایم دستباف مهربانی های توست

(فرامرز عرب عامری)

 

🪔 غم در دلِ تنگِ من از آن است که نیست

یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

(حافظ)

 

🪔 گاه گویم که بنالم زِ پریشانیِ حالم

باز گویم که عیان است، چه حاجت به بیانم

(سعدی)

 

شعر به شدت احساسی عاشقانهشعر نو عاشقانه

 

🪔 گفتم که تو منظور من از این همه شعری

مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!

(سجاد سامانی)

 

🪔 گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی

ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم!

(سعدی)

 

🪔 مرا دلی است که از درد عشق رنجورست

ترا لبی است که سرمایه‌ی شفا دارد

(فروغی بسطامی)

 

🪔 خیال روی تو بیخ امید بنشانده‌ست

بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده‌است

(سعدی)

 

🪔 دل‌های ما که به‌ هم نزدیک باشد

دیگر چه فرقی می‎کند

کجای این جهان باشیم

دور باش، امّا نزدیک…

من از نزدیک بودن‎های دور می‌ترسم!

(احمد شاملو)

 

شاعرانه احساسی از سعدی شیرازیمتن شعر عاشقانه سعدی

 

🪔 هر شاهدی که در نَظر آمد به دلبری

در دل نیافت راه که آنجا مکانِ توست

(سعدی)

 

🪔 به کسى ندارم الفت ز جهانیان مگر تو

اگرم تو هم برانی،سر بی‌کسی سلامت

(سعدی)

 

🪔 روزی که ذره ذره شود استخوان من

باشد هنوز در دل تنگم هوای تو

(امیرخسرو دهلوی)

 

🪔 غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست

نیست‌ هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌ هیچ‌ نیست

چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام

زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌هم‌ هیچ نیست

عمر،‌ در غم خوردن بیهوده ضایع شد «‌بهار»

شاد زی‌ باری که اصلا شادی و غم هیچ نیست

(ملک‌الشعرا بهار)

 

🪔 با داده قناعت کن و با داد بزی

در بند تکلف مشو، آزاد بزی

در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور

در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی

(رودکی)

 

شعر عاشقانه تلخ از شمس لنگرودیمتن شعر غمگین

 

🪔 خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار؟

(مولانا)

 

🪔 در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

(حافظ)

 

🪔 گر خونِ دلم خوری ز دستت ندهم

زیرا که به خونِ دل بدست آمده‌ای

(مولانا)

 

🪔 از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

(حافظ)

 

🪔 در وفاداری ندیدم هیچ‌کس را مثل تو

ای غم از حال دلم یک لحظه غافل نیستی

(فاضل نظری)

 

شعر زیبا از خیال معشوقشعر خاص و زیبا

 

🪔 سخت میخواهم که در آغوش تنگ آرم تو را

هر قدر افشرده‌ای دل را، بیفشارم تو را

(صائب تبریزی)

 

🪔 آندیده که هست عاشق گلزارش

مشغول کجا کند سر هر خارش

گر راست بود یار دهد پرگارش

ور کژ نگردد راست نیاید کارش

(مولانا)

 

🪔 بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی

سرمست بدم که کردم این عیاشی

با من به زبان حال می‌گفت سبو

من چون تو بدم تو نیز چون من باشی

(خیام)

 

🪔 گر تو این انبان ز نان خالی کنی

پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن

بعد از آنش با مَلَک انباز کن

(مثنوی-مولانا)

 

🪔 من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش

در عشق دیدن تو هواخواه غربتم

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف

ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم

(حافظ)

 

شعر عاشقانه مولاناتک بیتی عاشقانه مولانا

 

🪔 هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم

نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را

عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون

نازم عقوبت شب یلدای خویش را

(وحشی بافقی)

 

🪔 گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری

باشد که بلای عشق گردد سپری

چندانکه نگه می‌کنم ای رشک پری

بار دومین از اولین خوبتری

(سعدی)

 

🪔 ز سیل گریه ما سست شد اساس دو کون

تو ای بنای محبت چه سخت بنیادی

فروغی آن مه تابان مگر مراد تو داد

که داد صورت و معنی به شاعری دادی

(فروغی بسطامی)

 

🪔 سینه‌‌ام مجمر و عشق آتش و دل چون عود است

این نفس نیست که برمی‌کشم از دل، دود است

(یغمای جندقی)

 

🪔 مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

(سعدی)

 

شعر در وصف دلجویی کردن از سعدیاشعار تک بیتی زیبا از سعدی

 

🪔 کشتهٔ آن چشم مخمورم‌ که مد سرمه‌اش

تا سرکوی تغافل می‌کشد دنباله را!

(بیدل دهلوی)

 

🪔 و هرکس که

دست بر شانه‌ام گذاشت

از ایمانم

تکه‌ای بزرگ را کند

و با خود برد

(حسین صفا)

 

🪔 مرا رازی‌ست اندر دل به خون دیده پرورده

ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

(سعدی)

 

🪔 تنها

در سرانجام ایستاده‌ام

با تعدادی از غم‌هایم

که مرا ترک نمی‌کنند!

(حسین صفا)

 

🪔 مرا رازی‌ست اندر دل به خون دیده پرورده

ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

(سعدی)

 

شعر غمگین از حافظتک بیتی غمگین از حافظ

 

🪔 آن‌که ما را می‌تواند سوختن، درمان ما

می‌تواند ساختن، لیکن تغافل می‌کند

(خواجوی کرمانی)

 

🪔 هزار لطفْ طمع داشتم زِ ساده‌دلی

نکرد چشمِ تو ممنون به یک نگاه مرا

(صائب تبریزی)

 

🪔 مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی

(مولانا)

 

🪔 تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد

هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست

(سعدی)

 

🪔 اگر حیات چنین مرده‌مرده زیستن است

برای آمدنِ مرگ می‌توان مردن

(واعظ قزوینی)

 

شعر به شدت غم انگیز از محمود درویشمتن شعر نو زیبا

 

🪔 حالیا مصلحت وقت در آن می‌بینم‌

که کِشم رَخت به میخانه و خوش بنشینم

(حافظ)

 

🪔 شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

(حافظ)

 

🪔 به چشمانت نمی‌آید بفهمی رازداری را

بیا پنهان کنیم از هم

از این پس بی‌قراری را

(محمدحسن جمشیدی)

 

🪔 در روز خوشی همه جهان یار تواند

یار شب غم نشان کسی کم داده‌است

(مولانا)

 

🪔 کشتهٔ آن چشم مخمورم‌ که مد سرمه‌اش

تا سرکوی تغافل می‌کشد دنباله را

(بیدل دهلوی)

 

شعر تیکه دار از صائب تبریزیمتن شعر تیکه دار

 

🪔 جان من سهل است جان جانم اوست

دردمند و خسته‌‌ام درمانم اوست‌‌

(مولانا)

 

🪔 غم عشقت بیابان پرورم کرد

فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد

(باباطاهر)

 

🪔 روز قیامت، هر کسی در دست گیرد نامه‌ای

من نیز حاضر می‌شوم تصویرِ جانان در بغل

(قدسی مشهدی)

 

🪔 تفاوت من و تو هرچه بود ثابت کرد

که فرق عاشق و معشوق در وفاداری‌ست

(علی مقیمی)

 

🪔 جانم بگیر و صحبتِ جانانه‌ام ببخش

کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

(ابتهاج)

 

شعر معروف حافظ(محسن نامجو)اشعار معروف حافظ شیرازی

 

🪔 چو هر چه می‌رسد از دست اوست؛ فرقی نیست‌

میان شربتِ نوشین و تیغ زهرآلود

(سعدی)

 

🪔 دیده از اشک و لب از آه و دل از داغ پُرست

عشق در هر گذری رنگ دگر می‌ریزد

(صائب تبریزی)

 

🪔 شب فراق که داند که تا سحر چند است؟

مگر کسی که به زندان عشق در بند است

(سعدی)

 

🪔 اگر چه نزد شما تشنه‌ی سخن بودم

کسی که حرف دلش را نگفت، من بودم

(محمدعلی بهمنی)

 

🪔 بیش ازاین نتوان حریف دا‌غِ حرمان زیستن

یا مرا با خود ببر آنجا که هستی، یا بیا

(بیدل دهلوی)

 

شعر زیبای عاشقانه از نظامیتک بیتی از نظامی گنجوی

 

🪔 بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا

درمان که بگذریم، دعا هم نمی‌کند

(سجاد سامانی)

 

🪔 دردا که عمر در شب هجران گذشت و من

آگه نیم هنوز که: روز وصال چیست؟!

(هلالی جغتایی)

 

🪔 هزار نامه به خون جگر سیه کردم

هنوز قاصرم از شرح آرزومندی

(اوحدی مراغه‌ای)

 

🪔 من مجمع الجزایر تنهایی و غمم

پهلو بگیر پهلوی من، شاد کن مرا

(مژگان عباسلو)

 

🪔 آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند

(حافظ)

 

شعر زیبای عاشقانه از قیصر امین پورشعر نو عاشقانه

 

🪔 بس که از بی‌اعتباری‌های خود شرمنده‌ام

آن‌چنان سوی تو می‌آیم که گویا می‌روم

(ناظم هروی)

 

🪔 مرا که طاقت این چند روز دنیا نیست

چگونه حوصله‌ی جاودانگی باشد؟

(فاضل نظری)

 

🪔 آن‌که در آیینه دارد بوسه را از خود دریغ

کِی به عاشق واگذارد اختیارِ بوسه را؟!

(صائب تبریزی)

 

🪔 علاج ضعف دل ما کرشمه ساقی‌ست

برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

(حافظ)

 

🪔 گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید

چون عشق حرم باشد سهل است بیابان‌ها

(سعدی)

 

شعر دلتنگی و تنهایی از راغب تبریزیمتن شعر غمگین کوتاه

صفحات دیگر متن شعر

3 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست